لطفا خودتان را معرفی کنید.

آقا  : من ینارده هستم  از جاکارتا شهری در شمال اندونزی با آب و هوای همیشه بهاری

خانم : من فتریا از کالیمانتان اندونزی هستم .

شغل شما در اندونزی چه بود ؟

آقای یونارده : من در دانشگاه نفت ,  مهندس عمران خواندم  و بیشتر با سنگ سر و کار داشتم .

از خانوداه خود بگویید .

آقای یونارده : ما پنج نفر هستیم دو برادر یک خواهر , پدر و مادر

خانم فتریا : ما هفت نفر هستیم

بعد از شیعه شدن , رفتار خانواده شما چگونه بود ؟

خانم فتریا : بعضی ها خوب و صمیمی بودند چون کاری به اسلام ناب نداشتند . اما بعضی ها نیز دوست ندارند.

چگونه با هم آشنا شدید ؟

آقا یونارده : در آن زمان به خانه عموی همسر رفته بودم که ایشان را دیدم .آنجا از عمویشان پرسیدم که این خانم کیست ؟ او هم گفت برادرزاده ام هست که در ایران درس می خواند. آن موقع مذهب برایم مهم نبود به همین خاطر از عمو پرسیدم : آیا می توانید برای من هماهنگی کنید ؟ ایشان هم قبول کردند . البته بعد , خانم به ایران برگشت اما من با پدرشان صحبت کردم و ایشان را خاستگاری کردم .

چگونه با هم آشنا شدید ؟

خانم فتریا : ما تلفنی عقد کردیم در آن زمان  من ایران بودم و ایشان چند سال بعد به اینجا آمدند .

چند سال است که ازدواج کردید ؟

آقای یونارده :حدود  7 سال

مهریه شما چقدر است؟

خانم فتریا : مهریه ما مثل ایرانی ها نیست

آقای یونارده :  وسائل نماز , کتاب و کمی پول یا طلا که من 100 هزار تومن پول دادم + 10 گرم طلا

 از فرزندانتان بگویید .

خانم فتریا : پسرم اسمش  محمد حسین است و یک سال و چهار ماه  عمر دارد .

آقای یونارده : دوست داریم که خدا 2 یا 3 فرزند دیگر هم به ما بدهد.

اسلام ناب به زندگی زناشویی شما چه کمکی می کند ؟

آقای یونارده : ما اخلاق اهل البیت در خانواده را می خوانیم وتلاش می کنیم که در زندگی هم پیاده کنیم . مثلا خود من در خانه به همسرم کمک می کنم . ظرف می شویم , آشپزی هم می کنم .

خانم فتریا : من هم در درس خواندن به همسرم کمک می کنم.

 

 
yahoo reddit facebook twitter technorati stumbleupon delicious digg
 
 

پیام های سیستم

پیام های سیستم

 
 

ارسال ایمیل

پیام های سیستم

پیام های سیستم

پاسخ به نظرات

پیام های سیستم

پیام های سیستم